روانشناسی

روانشناسی بالینی

روانشناسی

روانشناسی بالینی

روانشناسی

با مدیریت حسین دانش آموز - روانشناس بالینی

خبرگزاری ایسنتا به نقل از Psychology Today مطلبی منتشر کرد که ارزش انتشار دوباره را دارد:

فرادید نوشت: «در عمق وجود هر کدام از ما قدرت‌ها و توانایی‌هایی نهفته است که آنها را کم‌اهمیت می‌دانیم. این‌ در حالی است که هر کدام از آنها قادرند ما را در عبور از چالش‌ها هدایت کنند. در واقع شما قوی‌تر از چیزی هستید که فکرش را می‌کنید.

از ۹ متخصص در رشته‌های علوم اجتماعی، روانشناسی و علوم انسانی خواسته‌ایم که ۹ قدرت نهانی را که در درون هر کدام‌مان وجود دارد، معرفی کنند. در ادامه به آنها اشاره می‌کنیم.

 فرانکل خلاء وجودی را‌ معلول احساس مذهبی سرکوب شده و ناخودآگاه می داند و می‌ نویسد:" ما دیده ایم‌ که‌ نه تنها‌ لیـبدو‌ یـا‌ انـرژی جنسی ناخودآگاه و سرکوب شده‌ وجود‌ دارد، که فروید آن را مـطرح کـرده، بلکه (احساس) مذهب سرکوب شده‌ نیز‌ وجود دارد."

از جمله آثار جهانی خلاء وجودی، اعتیاد، پرخاشگری و افسردگی است. عجیب نیست که کسانی که در چنگ خلاء وجودی گرفتار می شوند مشتاق اند که ، اگر معنی ها را نتوان به دست آورد، خودشان را دست کم با احساسات مربوط به معنی داری ارضا کنند، مثل آن احساس هایی که در حالت از خود بی خود شدگی حاصل از ال.اس.دی در درسترس اند.

     لوگوتراپی وظیفه دارد مسئولیت پذیری را در فرد بیدار کند. از این رو وظیفه را بر عهده بیمار می گذارد که خود انتخاب کند. لوگوتراپی با در نظر گرفتن گذرایی هستی و وجود انسانی به جای بدبینی و انزوا، انسان را به تلاش و فعالیت فرا می خواند. در یافتن علت واقعی نوروزها، به غیر ازعوامل اساسی بنیادی چه جسمی وچه روانی، مکانیزم های بازخوردی نظیر اضطراب پیش بین را یک عامل مهم واصلی بیماری زا می داند.

انسان تنها موجودی است که نه‌تنها هست، بلکه هستی او با آگاهی از کیستی و چیستی همراه است. این آگاهی، پرسشی را که او چه کسی است و یا چه‌چیزی می‌تواند بشود را نیز دربرمی‌گیرد. اولیای دین از پیشگامان توجه‌بخشی به این نیاز بشری و آگاهی از معنای زندگی‌اند؛ که انسان پاسخ مناسبی به این پرسش‌های اساسی بیابد که از کجا آمده است، آمدنش به چه دلیل بوده و به کجا می‌رود.

اسلام همواره انسان را به امید و خوش بین بودن به نظام زندگی دعوت کرده و آینده خوشی را برای انسان ها ترسیم نموده است . به عکس یأس و ناامیدی را بسیار قبیح و زشت شمرده است ، تا آنجا که یأس و نومیدی از رحمت الهی را دومین گناه کبیره قلمداد می کند.

در لوگوتراپی روی این نکته که نومیدی دراثر بی معنایی ظاهری زندگی ایجاد می شود تأکید شده است و نومیدی به مفهوم ناامیدی از مظاهر بی معنایی زندگی تعریف شده است. مارسل یکی از هستی گرایان نامی در تبیین امید و ناامید می گوید : امید یعنی توکل به غلبه نهایی عشق الهی. همانطوری که وفا فقط در جایی که خیانت هست پدید می آید ، امید نیز در جایی که امکان نومیدی هست پدید می آید.

  بعضی از تعاریف نا امیدی به شرح زیر است : ناامیدی یعنی احساس درماندگی ، اگر فرد یاد بگیرد که نمی تواند بطور واقعی ﻣؤثر باشد در تمام حالتهای رفتاری خود احساس واماندگی وشک می نماید . طبق نظریه اشنایدر نا امیدی حالت تکان دهنده ای است که با احساس عدم امکان و ناتوانی و بی علاقگی به زندگی آشکار می شود.

  در سال 1991 اسنایدر و همکارانش تعریف زیر را برای امید ارائه دادند : « امید یک حالت انگیزشی مثبت است که بر هماهنگی حسی موفقیت آمیز ، کارگزار فکر ( انرژی رهبری کننده هدف ) و راه های رسیدن به هدف ( نقشه کشی برای رسیدن به هدف ) استوار است » (اسنایدر ، آروینگ [1] و آندرسون [2] ، 1991 ). این تعریف دارای سه جزء هدفها ، راههای  وشیوه های تفکر وکارگزاری فکر است تعریف این مفاهیم به شرح زیر است :

بسیاری از افراد  واژه امید را با آرزو و خوش بینی مترادف می دانند در حالی که این سه، معانی متفاوتی دارند. آرزو معمولا میلی خاص است و تقریبا به اموری که نتایج مثبتی از آنها انتظار می رود، اشاره دارد. خوش بینی نیز در ابتدا بر جنبه های مثبت یک موفقیت تاکید دارد و اکثر افراد به خوش بینی به عنوان یک ویژگی مثبت فکر می کنند در حالی که گاهی  خوش بینی به دلیل ماهیت ویژه اش مانع می گردد که افراد برنامه های روشنی برای آرزوهای خود داشته باشند. آرزو و خوش بینی، هر دو نقش هایی در زندگی ما دارند ولی برای زندگی کردن در شرایط دشوار یا زندگی همراه با بیماری های مزمنی مانند سرطان که جنبه های منفی دارند، نیاز به یک احساس قوی تری تحت عنوان امید وجود دارد...

   مشاوره و روان درمانی می تواند یک چهار چوب عالی رویارویی با موضوعات وجودی باشد. کوری(1990) اهداف یک گروه وجودگرا را به عنوان کمک کردن به افراد برای تعهد دادن به سفری طولانی مدت برای کشف خود(خودکاوی)، ذکر می کند. فضای حاکم بر یک گروه به افراد در جستجوی درمان کمک می کند تا به تجارب ذهنی خودشان توجه کنند در حالی که این تجارب را با دیگران که دارای اهداف مشابه هستند سهیم می دانند.

   انسان موجودی اجتماعی است واعمال ورفتارهای او متأثر از آداب ورسوم وقوانین اجتماعی است. انسان بدون تعلق به گروه ، احساس امنیت نمی کند و به تنهایی برای استفاده از طبیعت به منظور ارضای نیازهایش ، توان کافی ندارد..

 با بررسی تعاریفی که ازمعنا درمانی ارائه شد این نکته به دست مـی‌آید کـه«هدفمندی‌ زندگی»جزء مشترک و مورد قبول این تعاریف اسـت و اخـتلاف تـعاریف،در تـفسیر هـدفمندی و تبیین اقسام هـدف‌ اسـت. با‌ تکیه بر این مطلب و با تدبری گذرا در قرآن و روایات در می‌یابیم که‌ گزاف نیست بگوییم قرآن در آیات اعتقادی،کتاب تـبیین اصـل مـعناداری زندگی و در آیات‌ احکام و اخلاقی‌ راه‌ و روش زندگی معنادار اسـت.

 گر چه فرانکل به طور منظم از روش های درمانی خود لیستی ارائه نداده است، اما روش های مختلفی به صورت پراکنده در نوشته های او آمده است. تکنیک ها و روش های درمانی معنادرمانی به چهار گروه تقسسیم می شوند که شامل : روش های افزایش آگاهی وجودی، تکنیک قصد متضاد، تکنیک بازتاب زدایی و روحانیت پزشکی است.

معنا درمانی بر مبنای سه مجموعه مثلثی شکل قرار دارد . اولین مجموعه شامل سه جزء آزادی اراده، معنا جویی و معنای زندگی است. مجموعه دوم بر پایه معنای زندگی قرار دارد و از ارزش­های خلاق، ارزش­های تجربی و ارزش­های نگرشی تشکیل می­شود و در نهایت مجموعه سوم از سه جزء گناه، رنج و گذرا بودن زندگی تشکیل می­شود. ارزش­های نگرشی به انسان کمک می­نماید که بر احساس گناه، رنج و گذرا بودن زندگی غلبه نماید.

هرگاه به خبری بد ، شخصی پرتوقع و با به نوعی ناکامی می پردازیم ، بسیاری از ما عادتهای خاص، یعنی راههای واکنش به زندگی ( به ویژه به ناملایمات ) را یاد می گیریم که زیاد به دردمان نمی خورند. ما در این گونه موارد بیش از اندازه واکنش نشان می دهیم ، مسائل را زیاده از حد بزرگ می کنیم، سخت می گیریم و روی جنبه های منفی زندگی تاکید می کنیم.

در ادامه مطلب به مرور تکنیک های معنادرمانی می پردازیم.

 ویکتور فرانکل دانشجوی پیشین باورهایی مانند باورهای بینز وانگر و رولومی داشت. ولی رویکرد او به روان درمانی ناهمانند است . آن چه فرانکل را از سایرین متمایز می کند تاکید او بر معنای زندگی است . بر اساس باور فرانکل وجود انسان از سه سویه ی جسمانی ، روانی و روحانی برخوردار است که بخش روحانی انسان سویه ی منحصر به فرد او است و ممکن است توسط سویه های دیگر محدود شود ولی چه بسا با آسیب سویه های روانی و جسمی در آدمی ، سویه ی روحانی او دچار آسیب نشود.

محتوی در ادامه مطلب

از نظر تاریخی ، وجود گرایی در روانشناسی موضوعی جدید است . روانشناسی وجودی یک مکتب نیست ، بلکه یک نهضت فکری و جریانی است که از فلسفه وجودی نشات گرفته است . در این تفکر انسان به عنوان یک موجود منحصر به فرد در جریان هستی در نظر گرفته می شود . هرفردی از نظر زندگی درونی خود ، منحصر به فرد است  . ادراک و ارزشیابی هرفرد از جهان ، مختص خود اوست و عکس العملش نسبت به جهان از ویژگی خاصی برخوردار است . هدف روانشناسی وجودی بسط مفهوم جامعی از انسان است که می خواهد موجودیت واقعی و تمامیت وجودی وی را بررسی کند . وجودگرایی با هوشیاری ، استعدادها ، احساسات، حالات روانی و تجارب مربوط به هرفرد در جهان و درمیان انسان های دیگر سروکار دارد.